قسمت دوازدهم

تنها از خانه ! (بخش اول)

فصل اول | قسمت دوازدهم 

با صدای : نگین بیگ‌لو

تاریخ انتشار : 27 دی 1402

مدت زمان : 38:17 دقیقه

خلاصه دورکاری اومد بهمون گفت چقدر میشه همه‌ چیز راحت‌تر و راضی‌کننده‌تر باشه اما بهمون نگفت اگر فرآیند و چارچوب نداشته باشیم نمیتونیم ازش استفاده کنیم و ما هم توی این اپیزود از رد ما راجع به مزایا و معایب دورکاری و مراحل پیاده‌سازیش در یک سازمان حرف زدیم …!

 

 شنیدن این اپیزود از رد ما 

متن اپیزود دوازدهم رد ما 

پخش موسیقی
سلام من نگین بیگلو هستم و این اپیزود، اپیزود دوازدهم و آخرین اپیزود از فصل اول رد ماست. توی این اپیزود می‌خوایم راجع به مدل‌های کار یا مدل‌های همکاری با هم حرف بزنیم اما با تمرکز بر روی دورکاری یا ریموت ورکینگ!
دورکاری خیلی ساله که داره انجام میشه و در واقع یه نوع سبک کاریه که توی کشورهای مختلف مخصوصا برای فریلنسرها و یک سری مشاغل خاص وجود داشته, اما دورکاری الان ترندیه که بعد از کرونا خیلی بولد شد و بهش توجه شد و تونست تقریبا تمام مشاغل رو در بر بگیره و تجربه‌ها و چالش‌های جدیدی برای ما از بعد منابع انسانی، از بعد روحی روانی، هزینه‌ای و ابعاد دیگه به وجود بیاره و ما هم این اپیزود رو اختصاص دادیم به این موضوع تا بیایم ببینیم شرایط دورکاری اصلا چیه؟ چه امکاناتی باید داشته باشیم؟ چه بسترهایی مورد نیازشه و نیاز داره که براش بسازیم؟ مزایا و معایبش چیه؟ و از همه مهمتر به چه فرهنگی نیاز داره؟
اگر بخواید تغییراتی توی مدل‌های حضور نیروهاتون توی شرکت داشته باشید یا به عنوان یک نیرو تصمیم بگیرید که کار حضوری انتخاب کنید یا ریموت، آخر این اپیزود احتمالا تصمیم‌گیری براتون راحت‌تره و می‌دونین باید چیکار کنین و برای هر تصمیمتون به چه چیزهایی توجه کنید.
ما سه مدل همکاری و نوع حضور داریم. حالا فارغ از اینکه شغلمون چیه، تو چه شرکتی داریم کار می‌کنیم، که اینا ممکنه که حالا فول تایم باشه، پروژه‌ای باشه یا هر چیز دیگه.
 یه مدل همکاری، حضوریه که خب طبیعتا ما تو این مدل همکاری یه ساعت کاری مشخصی داریم، میریم توی محل کارمون، اونجا کنار همکارامون کار می‌کنیم، میز داریم، جا داریم، تجهیزات دراختیارمونه و همه‌ی این موارد… و وقتی که از شرکت میایم بیرون درواقع ساعت کاریمون تموم میشه.
یه مدل همکاری داریم که بهش میگن هیبرید یا تقریبا نیمه حضوری! توی این مدل در واقع کار ما حضوریه اما یه روزایی از هفته یا در ماه می‌تونیم دورکار باشیم و توی شرکت حاضر نشیم. یعنی در واقع ترکیبی از دورکاری و کار حضوریه!! و یه مدل همکاری هم داریم که خود دور کاریه که در واقع نیاز به حضور فیزیکی توی محل مشخصی نداره و میشه از هر جایی انجامش بدیم. یعنی شما اصلا توی شرکت حاضر نمی‌شید و از تو خونه یا هر جای دیگه‌ای کار می‌کنید و با اون شرکت همکاری دارید حالا فارغ از پوزیشنی که دارید. که در واقع کار ریموت یا دورکاری توی دوران کرونا تو کشور ما حداقل شدت گرفت. یعنی اجباری بود که باید انجام می‌دادیم.
حالا کرونا که تموم شد و شرکت ها دیگه مجبور نیستن که دورکار باشن. اما یه سری عامل هست که باعث شد دورکاری طرفدارهای بیشتری پیدا کنه. یعنی ما اومدیم دیدیم یه سری فشارها داره از روی ما برداشته میشه و در واقع دورکاری اومد نمک گیرمون کرد تا بهش متعهد بمونیم و حتی بدون اون خیلیا نتونن کار یا زندگی کنن! هم از طرف شرکت‌ها و هم از طرف نیروها!
در واقع این دلایل همون مزایای دورکاری بودن که زندگی و کار رو برای ما تو شرایط بهتری قرار می‌دادن!! 
از سمت نیروها مثلا چی؟ 
مثلا ترافیک! شهرهای بزرگ که حالا مثال واضحش برای ما همین تهرانه! پر شده از جمعیت، ترافیک خیلی زیاد، رفت و آمد خیلی سخت یعنی روزی حداقل خیلی از ما ممکنه سه ساعت یا حتی بیشتر تو مسیر رفت و آمد باشیم و واقعا هم خسته کنندست و توی طولانی مدت باعث فرسایش میشه!!
دورکاری اومد چیکار کرد؟؟ این مشکل و برامون حل کرد!! یعنی ما صبح ها بیشتر می‌تونیم بخوابیم، فرش‌تر می‌تونیم کارمون رو شروع کنیم! دردسرهای تو راه بودن و اعصاب خوردی‌هاشم نداریم و احتمالا استرس دیر رسیدن و اینا رو هم نداریم.
مورد دیگه‌ای که در ادامه‌ی همین ترافیک و سختی رفت و آمد فاصله‌ی محل کار با محل زندگیه. الان یکی از معضل‌های افراد یا آدم ها دور بودن محل کارشون از محل سکونتشون!! خیلیا هستن که وقتی می‌خوان رزومه بفرستن اصلا نگاه می‌کنن شرکت کجاست و اگر خیلی دور باشه ازشون یا مسیر رفت و آمد سخت باشه رزومه نمی‌فرستن! یا حالا توی مراحل بعدی ممکنه تو مصاحبه شرکت نکنن یا ممکنه که آفرمون رو ریجکت کنن یا هر چیز دیگه…. یا خیلی وقتا پیش میاد که وقتی زنگ می‌زنیم به در واقع کارجو برای مصاحبه محل شرکت رو میپرسه اگه ما قبلا نزده باشیم و اگر از محل سکونتش فاصله ی زیادی داشته باشه اصلا همونجا ریجکت می‌کنه و دعوت به مصاحبه رو هم قبول نمیکنه چه برسه به اینکه بخواد حالا مصاحبه بذاره و بعد ردش کنه و این دلیلش همون ترافیک و استهلاکیه که داره به ما وارد میشه!  یعنی زمانی که از دست میدیم یه طرف اعصابی که ازمون خورد میشه توی ترافیک و شلوغی مترو بی‌آرتی که ده برابر بدتر از اون کلافه کننده تره یه طرف!
البته راه حل داره‌ها!! ولی راه‌حلش استهلاک رو در واقع بیشتر می‌کنه. البته این راه حل اصلا راه حل درستی نیست و چیزی که تو ذهن منه بعضی وقتا خودم ازش استفاده می‌کنم!! اینکه صبح قبل از شروع ترافیک بریم یا حالا بعد از در واقع پیک ترافیک بریم و شبها بعد از پیک ترافیک برگردیم!! اینجوری اعصابت آرومه ولی عملا از زندگی هیچی نمی‌مونه! یعنی تعادل کار و زندگی و این‌ها که اصلا یه شوخی بیش نیست تو این مورد اگر که راه‌حل رو بخواین این بذاریم و این برای من اچ آر که می‌خوام بین کار و زندگی تعادل ایجاد کنم برای نیروها واقعا غیر منطقیه.
دورکاری اومد به تعادل کار و زندگی آدم‌ها هم کمک کرد پس در نتیجه انگیزه‌شون رو افزایش داد و باعث شد ماندگاری طولانی‌تری توی شرکت‌ها داشته باشن و خروجی که دارن از کاری که انجام میدن یا در واقع تولید می‌کنن بهتر بشه!! البته که توی بحث تعادل کار و زندگی مثال نقض هم داره. یعنی این متعادل کردن کار و زندگی توی دورکاری هم جزو مزایاشه و هم جزو معایبش که ما جلوتر راجع بهش صحبت می کنیم. 
دیگه اومد دورکاری چیکار کرد؟ اومد فرصت‌های شغلی برابر ساخت! برای کیا؟ برای کسانی که دانشجو ان برای کسانی که خانه دارن یا بچه دارن، برای کسانی که معلولن و اقشار مختلف!!  یعنی کسانی که قبلا سختی‌های خیلی زیادی برای رفتن به محل کار داشتن یا اصلا نمی‌تونستن کار پیدا کنن، دورکاری اومد یه موقعیتی رو براشون فراهم کرد تا در واقع بتونن که کار کنن بتونن مستقل بشن و در واقع این پتانسیل‌های فراموش شده رو بتونن به بهترین شکل بهره ببرن ازش و آدم‌ها رو اومد توانمندتر کرد!! در واقع به شرکت‌ها هم یاد داد که از این افراد می‌تونن استفاده کنن و حتی توی یک سری از پوزیشن‌ها این افراد اتفاقا خیلی کارآمدتر هستند نسبت به نیروهای که حالا قبلا شرایط بهتری داشتند برای کار کردن.
حالا اینایی که گفتم در واقع مزیت‌های دورکاری برای نیروها بود! برای افراد بود! اون نمک‌گیری که گفتم اینجا برای آدم‌ها اتفاق افتاد!! 
دورکاری اومد برای شرکتها چیکار کرد که باعث شد حالا شرکتا هم بهش علاقمند بشن؟ اومد دایره‌ی استخدام رو بزرگتر کرد! یعنی چی؟ ببینید افزایش نیاز شرکت‌ها به متخصص ها و کم شدن نیروی کار و چیزی که حالا همیشه بحثش داغه و از کسی پوشیده نیست. و اینکه حالا چرا این شکلی شده و دلایلش چیه واقعا توی موضوع این اپیزود نمی‌گنجه، ولی خب هممون می‌دونیم که تقریبا دلایلش چیه. فقط هم محدود به کشور ما نیست یعنی تو کشورهای دیگه هم هست فقط توی کشور ما یکم پررنگ‌تره یا ممکنه که در واقع فشارش بیشتر باشه به خاطر حالا یک سری مسائل دیگه که باز هممون میدونیم. 
حالا شرکت ها چی رو متوجه شدن؟ اینکه دایره‌ی استخدامشون بزرگ شده!! یعنی چی؟ یعنی متوجه شدن حالا که توی شهر یا محل خودشون متخصص پیدا نمیکنن میتونن برن بگردن تو شهرهای دیگه و حتی کشورهای دیگه آدم پیدا کنن و ازشون به صورت دورکار استفاده کنن! در کنارش خب می‌تونه از بزرگترین مزایای دورکاری هم باشه چون میتونه خیلی جلوی مهاجرت به شهرهای بزرگ رو بگیره. یعنی اگر که مثلا تا پنج سال پیش یک نفر اگر می‌خواست که یه کار خیلی خوبی تو شرکت خیلی خوبی داشته باشه که معمولا شرکت‌های خوب توی پایتختن، باید مثلا از شهر کوچیک خودش یا شهرستان کوچیک خودش یا بعضی وقتا از روستای خودش مهاجرت می‌کرد میومد مثلا تهران یا توی کشورهای دیگه میومد توی پایتخت و این دورکاری اومد این فضا رو ایجاد کرد که آدم‌ها جایی که هستن بمونن در کنارش با جاهای خیلی بزرگ هم بتونن کار کنن.
حالا جدا از بحث این که آدما دیگه مهاجرت نمی‌کردند از تمام شهرها و کشورها ما می‌تونستیم نیرو داشته باشیم، این موضوع دسترسی دیگه‌ای هم به شرکت داده. یعنی واقعا دایره‌ی استخدام رو بزرگ کرد. از چه نظر از نظر اینکه اگر که مثلا یه آدمی میومد به خاطر مسافت درخواست همکاریش رو ارسال نمی‌کرد برای ما یا رزومه‌اش رو نمی‌فرستاد یا در واقع مصاحبه رو رد می‌کرد با امکان دورکاری توی شرکت‌ها حتی شده یک روز در هفته دو روز در هفته احساس خوشایندی به اون آدم دست می‌داد و باعث می‌شد که بیاد و با شرکت ما همکاری کنه، یا رزومه‌اش رو برای ما بفرسته. و این یعنی چی؟ یعنی افزایش رزومه و حق انتخاب بیشتر برای شرکت برای اینکه ببینه چه کسی مناسب‌تره و بتونه انتخاب بهتر و درست‌تری داشته باشه.
دومین مزیتی که دورکاری در واقع برای شرکت‌ها داشت که باز مرتبطه به مزیت اول، اینه که وقتی که ما دسترسی داشته باشیم به آدم‌های شهرهای دیگه تو شرکتمون، این موقعیت برامون پیش میاد که گاها نه همیشه! گاها با حقوق پایین‌تری بتونیم نیروی متخصص استخدام کنیم. چون هزینه‌ها در واقع تو شهرهای کوچک‌تر، کمتره! در نتیجه حقوق اون آدم‌ها ممکنه کمتر باشه و این در واقع یه مزیت برای شرکتی که حالا تو یه شهر بزرگتر یا توی تهران داره کار می‌کنه می‌تونیم در نظر بگیریم. 
دوباره از سمت شرکت ها دورکاری یه مزیت دیگه هم داشت اونم چی اینکه هزینه‌های ملک افزایش پیدا کرده کرده بود در چند سال اخیر!! یعنی چی؟ یعنی شرکت نیاز به رشد منابع انسانی داره ولی نمی‌تونه هزینه‌های ملک رو تقبل کنه. حالا اجارشه، نگهداشته یا هر چیز دیگه…. یا اگر که بتونه تقبل کنه ممکنه دچار فشار بشه! پس راه‌حلش چی بود؟ دورکاری اجباری! یعنی یه سری سازمان‌ها که الان هم هستن و تعدادشون داره روز به روز بیشتر میشه مثلا دو روز تو هفته دورکاری اجباری دارن! چرا چون به اندازه‌ی همه‌ی آدم‌های شرکتشون جا ندارن توی در واقع محل کارشون و نمی‌خوان یا نمی‌تونن هزینه‌ی بیشتری هم انجام بدن برای گرفتن یک دفتر بزرگتر و خب این می‌تونست راه‌های جدیدی برای رشد یک شرکت باشه با هزینه‌های کمتر یعنی اگر که نیروهامون کامل ریموت باشند که احتمالا اصلا دفتر نمی‌خوام یا یه دفتر خیلی کوچولو می‌خوایم صرفا برای یک سری جلسات مهم! اگر که هیبرید باشیم و در واقع ترکیبی از دورکاری باشیم شاید مثلا نیاز باشه به اندازه‌ی نصف نیروهامون فضا تامین کنیم و با این میتونیم مدیریت کنیم هم هزینه‌هامون رو هم رشد شرکتمون رو. یعنی به خاطر فضا یا به خاطر هزینه رشد شرکتمون رو متوقف نمی‌کنیم.
یا دوباره برگردیم سمت نیروها!! یه چیز دیگه هم براشون جذاب بود اینکه اون زمانی که برای رفت و آمد می‌ذاشتن یا اصطحلاکی که داشتن برمی‌داشتن رو می‌تونستن حالا تو یه سری از مشاغل، پروژه‌های دیگه بگیرن و درآمدشون رو افزایش بدن و خب این توی اوضاع اقتصادی کشور ما یه گزینه‌ای بود که اصلا نمیشه ازش چشم‌پوشی کرد. 
یعنی الانم که مثلا با بچه‌های فریلنسر صحبت می‌کنیم یا کسانی که کلا دورکاری انجام میدن و به هیچ عنوان کار حضوری قبول نمیکنن یکی از دلایلش همینه که اگر ما کار حضوری انجام بدیم تایم زیادی ازمون گرفته میشه و نمی‌تونیم پروژه‌هایی که داریم رو انجام بدیم یا نمی‌رسیم و درآمدمون کمتر میشه و در واقع خیلی وقتا دلایلشون این جنسیه…!!
حالا یه باگی که در واقع دورکاری داره توی ایران اینه که درسته که دورکاری خیلی رایجه و فرهنگش جا افتاده اما این واقعا اسما رایجه یا اسما جا افتاده و در عمل اینجوری نیست در واقعیت این شکلی نیست و چالش‌ها خیلی زیاده!! 
حالا دلیل اینکه دورکاری توی ایران همزمان با کشورهای دیگه اونجوری که باید از هیچ طرفی جا نیفتاد من فکر می‌کنم مدل مدیریتی که در واقعیت ایران داره اتفاق میفته و جزوی از فرهنگمون شاید باشه و تغییر دادنش هم سخته و کنارش نوع نگاه نیروها به شرکت‌ها و زیرساخت‌هاییه که داریم! این که میگم مدل مدیریتی ایران، یعنی دقیقا میکرومنیج کردن ایرانی! 
حالا ایرانی که من نمی‌خوام بگم ایرانی میکرومنیج کردن تو هر کشوری ممکنه وجود داشته باشه ولی خب ما الان داریم راجع به شرایط خودمون صحبت می‌کنیم که خیلی از مدیران ما یعنی اکثر مدیرای ما علاقه ی زیادی به میکرومنیج کردن دارن و اینکه مدیران دوست دارن هر لحظه ببینن با چشمای خودشون که تیمشون داره چیکار می‌کنه. یا حداقل مطمئن باشن نیروهاشون همونجان و هر لحظه بخوان می‌توننن برن بالا سرشون و یه گیری بدن، چهار تا سوال بپرسن و خب توی دورکاری دیگه این امکان فراهم نیست یعنی باید اعتماد کنیم به آدم‌ها اطمینان داشته باشیم و خب این خیلی جا نیفتاده تو فرهنگ کاری ما و خب این مساله خیلی جدیه تو اکوسیستم ما. 
یعنی اصلا دورکاری رو هم بزاریم کنار کلا این فرهنگ مدیریت کردن آدم‌ها بر مبنای حالا تسک ها و هدف‌ها رو ما اصلا نداریم. یعنی داریم، یه حداقلین که دارن و اون حداکثره ندارند و اگر که در واقع ما فکر می‌کنیم که دارن، دارن اداشو درمیارن در واقعیت این شکلی نیست. لفظه، حرفه، و اتفاق نمیفته. خیلی از مدیران عادت دارن ریز میشن توی دونه دونه کارهایی که در واقع نیروشون داره انجام میده ما در واقع یه مدیر داشتیم که میومد بالا سرت یهو به سیستم نگاه می‌کرد البته این خاطره محمدرضاس و می‌گفتش که این چیه و تو باید توضیح می‌دادی که این چیه!! خب معلومه اون مدیر نمی‌تونه با دورکاری موافق باشه. 
حالا نگاه نیروها به شرکت یعنی چی؟ یعنی این که دورکاری کنیم که بریم خرید!! دورکار باشیم بریم سفر !! دورکاری کنیم صبح بیشتر بخوابیم یعنی به جای مثلا نه ساعت دوازده کارمونو شروع کنیم. و در نهایت دور کاری کنیم که کار کمتری انجام بدیم ولی پول بیشتری بگیریم!! 
یعنی اینکه هیچ کدوممون تا حالا هشت ساعت کار مفید نداشتیم و بلد نیستیم کار عمیق انجام بدیم. یعنی اینکه یک مو از خرس کندن غنیمته!! یعنی اینکه تا کسی بالا سرمون نباشه خودمون مسئولیت‌ها رو بر نمی‌داریم، کارمون رو انجام نمی‌دیم یا اگر انجام میدیم ممکنه که با کیفیت خوبی انجام نمی‌دیم و خیلی معنی‌های دیگه. 
حالا من اینو به همه تعمیم نمیدم اما درصدی از افراد هستن که این شکلین و تو این چند ساله که حالا در واقع بعد از کرونا یه ذره فرهنگش بیشتر داره جا میافته داریم بهتر می‌شیم در واقع فرهنگ رو داریم می‌سازیم، داریم انتشارش میدیم و داره شکل می‌گیره!! اما خب هنوز هم خیلی جا داره…!
پخش موسیقی
حالا اون زیرساخت‌ها که گفتم چیه که باعث شد ما نتونیم خیلی موفق عمل کنیم؟ 
مثلا زیرساختی که بشه آدما رو از راه دور هم مدیریت کرد یا تسک هاشون رو کنترل کرد یا بروز نبودن و استفاده از تکنولوژی‌ها و تجهیزات، اتفاقیه که ما توی بحث زیرساختی نداریم یا اگر داشته باشیم خیلی دوست نداریم ازش استفاده کنیم یا یه نکته‌ی خیلی مهم دیگه اینترنت خیلی قشنگ و پر سرعتمونه که یک جلسه‌ی آنلاین یا کلا آنلاین کاری انجام دادن رو میتونه تبدیل به یک کابوس کنه برامون و خب همه‌ی این‌ها توی بحث زیرساخت دلیل‌های مهمی ان که ما نتونستیم خیلی موفق عمل کنیم و در کنارشون زیرساخت هم یه جورایی اون راه در رو برای کسایی که حالا حسن نیت ندارن تو انجام دادن کاراشون یا مسئولیت‌پذیر نیستن، به وجود آورده و کار رو برای اون‌ها راحت‌تر کرده و مدیریت رو برای ما سخت‌تر. 
اما کرونا یه توفیق اجباری بود که ما رو مجبور کرد که ذهنیتمون رو تغییر بدیم. مثلا شرکت رو مجبور کرد که بین درآمد نداشتن و بستن کسب و کارش و دورکاری یکیو انتخاب کنه و خب قطعا شرکت دورکاری رو انتخاب کرد! و برای دورکار بودن نیروها مجبور شد که حالا بسترش رو فراهم کنه، پس مجبور شدن از نرم‌افزارهایی استفاده کنن که بتونن مثلا براساس تسک با آدمها پیش برن، خروجی محور بشن و مدیریتش کنن. 
بیشتر از اون اومد به مدیرای ما نشون داد که میشه یه آدمی دورکار باشه و خروجی هم داشته باشه و خروجی با کیفیتی هم داشته باشه و از طرفی هم اومد به خود نیروها حال داد که عه چه خوب! میشینم تو خونه، ترافیک و شلوغی رو تحمل نمی‌کنیم، شیش صبح پا نمیشیم، هشت شب نمی‌رسیم خونه واقعا بیشتر می‌خوابیم، بیشتر تایم داریم برای کنار خانواده بودن، اصلا با پیژامه کار می‌کنیم و خلاصه خوبه دیگه همه چی….!! و این موضوع تا جایی پیش رفت که امروز وقتی میری تو سایت‌های درواقع کاریابی یا چنل‌های استخدامی، امکان دورکاری توی یک شرکت به عنوان یک مزیت توی جاب پستمون به چشم میخوره یا آدمایی هستن که شرایطشون اصلا برای شروع به همکاری وجود این دور کاری ست.
حالا دورکاری یه سری مزایا و معایب داره که در واقع مزایاش رو که تا الان تقریبا گفتیم و جلوتر هم راجع به معایبش با هم حرف می‌زنیم. اما چیزی که مهمه بدونیم اینه که این دورکاری مثل داستان اون ارزش‌هاست که توی اپیزود فرهنگ با هم صحبت کردیم. نیاز به فرهنگ یا ساختن اون فرهنگ وجود داره، این شکلی نیست که چون دورکاری اسمش قشنگه، کلاس داره، ترنده، نیروها میخوانش پس ما هم بیایم تو سازمان یا شرکت مون داشته باشیم. باید ببینم تو شرکت ما اصلا کار می‌کنه اصلا به دردمون می‌خوره یا نه اصلا ممکنه به درد دو تا از تیمامون بخوره به درد دو تا تیم دیگمون نخوره. اصلا نتونیم نیروهامون رو هندل کنیم.
حالا از کجا بفهمیم دورکاری یعنی در واقع فرهنگ دورکاری رو داریم یا نداریم؟ اگر نداشتیمش چجوری بسازیمش؟ یا ببینیم چه چالش‌هایی سر راه‌مون قرار می‌گیره که در واقع این دورکاری که داره برای ما این چالش هارو می‌سازه؟ یعنی همیشه که گل و بلبل نیستش دورکاری قطعا…! 
برای اینکه بتونیم توی شرکتمون دورکاری داشته باشیم یا اجراش کنیم باید چند جا توقف کنیم. این توقف کردن به معنی اینه که بیایم خودمون رو ارزیابی کنیم، شرایطمون رو بسنجیم، بازش کنیم، عمیق بشیم تو چیزهایی که داریم چیزهایی که توی ذهنمونه، چیزهایی که توی جیبمونه از نظر مالی، و چیزهایی که در اختیارمونه، این‌ها رو همه رو باید ارزیابی کنیم، بسنجیمش و واقعا روشون توقف کنیم! توقف کردن یعنی عمیق شیم روشون. بعد اگر هر کدوم از این هارو چک و تیک کردیم و اوکی شد یا تصمیم گرفتیم که اوکیش کنیم می‌تونیم  وارد مرحله بعدی بشیم و در نهایت دورکاری رو اجرا کنیم.
اولین جایی که باید توقف کنیم توش رویکرد مدیریتی که توی شرکتمون داریم. این رویکرد مدیریتی که من دارم میگم منحصر به مدیرعامل نیستش یا منحصر به یک مدیر خاص نیست. هر کسی که تو شرکت ما مسئولیت در واقع لید کردن یک تیم رو داره یا در واقع داره آدم‌ها رو مدیریت می‌کنه، شامل این رویکرد مدیریتی ما هست. یعنی ممکنه که اصلا مدیرعامل شرکت خیلی رویکرد خوب و منعطفی داشته باشه اما مثلا مدیر مارکتینگش اینجوری نباشه. مثلا مدیر فروشش اینجوری نباشه. مدیر منابع انسانیش اینجوری نباشه. یا برعکسش باشه. همه‌ی در واقع مدیران اون رویکرد رو دارن، مدیرعامل نداره و خب این چالش به وجود میاره. یعنی این رویکرد که میگم یه چیز خیلی کلیه و منحصر به یک نفر یا یک پوزیشن خاص نیست و فرهنگی که در واقع اکثریت شرکت ما رو داره پوشش میده.
ما نمی‌تونیم میکرومنیج کنیم و نیروی دورکار بگیریم. البته میشه‌هااااا….! من یه تجربه ی کاری کوتاه با یه شرکتی داشتم که اونا کلا ریموت بودن یه سری پوزیشناشون مثل HR حضوری بودن و پوزیشن من نبود! ولی خود مدیرعامل مثلا ریموت بود و واقعا کارکردن طاقت فرسا بود یعنی میکرومنیج که وجود داشت و با فضای آنلاین جور در نمی اومد ولی برای اینکه این نیاز میکرومنیج بر طرف بشه و اتفاق بیفته باید ساعت‌ها جلسه‌ی آنلاین داشتیم و من مثلا ساعت‌ها که میگم مثلا دو ساعت جلسه بود که توی این دو ساعت جلسه من رفته بودم یه فایلی رو پرزنت کنم، نشون بدم که من این کار رو کردم حالا یه تایید بگیرم بقیش رو انجام بدم و اون جلسه ی ده دقیقه یه ربع میشد یه جلسه‌ ی دو ساعته که من فقط داشتم مانیتور و کار کردن مدیرعامل شرکت رو تماشا می‌کردم، چرا؟ چون می‌خواست که از تمام دیتیل خبر داشته باشه، میخواست که نقطه و خط فاصله و نمیدونم اتساین و اینارو بر اساس چیزی که تو ذهن خودش درست کنه و نمی‌تونست قبول کنه که اصلا این همه جزییات رو نیازی نیست من درگیرش باشم، نیازی نیست من وقت بذارم براش، آدما تنها می‌تونن کار انجام بدن و نمی‌تونست قبول کنه که نیازی نیست خودش پاش وسط همه چی باشه. یعنی حالا مثالی که من زدم خیلی شاید مثال غیر شفافی بود ولی اگر که بخوام شفافش کنم این در واقع میکرومنیج کردن و حضور داشتن همه‌جا تو فضای آنلاین توی کوچکترین چیزها بود. یعنی حتی توی پست کردن یک آگهی شغلی خط به خطش رو باید باهم پیش می رفتیم. یعنی یک آگهی شغلی که شاید یه کارشناس منابع انسانی بعد از شیش ماه کار کردن یا حتی یک ماه کار کردن می تونه منتشرش کنه رو ما یک ساعت و نیم روش زمان می‌ذاشتیم. حالا خدا رو شکر من این قسمتش نبودم ولی می‌دیدم که بچه‌ها چجوری دارن پیش میرن و این واقعا بد بود! واقعا بد بود!! 
برای منی که اینقدر کم‌تحملم که اصلا فاجعه بود…..بگذریم !
ما باید نوع مدیریت نیروها و فرهنگ مدیریت مون رو تغییر بدیم. یعنی اگر که اون نیازهای اولیه رو نداریم، تغییرش بدیم و به یک مدل جدیدی باور داشته باشیم. چون اگر اداشو در بیاریم، هم همکاری طاقت‌فرسا میشه و هم ما دائم در حال عذاب کشیدنیم! یعنی این شکلی نیست که بگم ما نیروها رو اذیت می‌کنیما! خود شما به عنوان یک مدیر، به عنوان مدیرعامل هم داری عذاب می‌کشی از اون شرایط یعنی شرایطی که ایده‌آل نیست برای همه ناراحت‌کنندس دیگه….
پس شفاف باشیم با خودمون. تغییر دادن ذهنیت، تربیتمون و طرز فکرمون خیلی کار سختیه، اصلا کار راحتی نیستااا…. اگر نمی‌خوایم یا حالشو نداریم، شفاف باشیم، بگیم آقا من نمی تونم! من اصلا آدم میکرومنیجرم نمی تونم دورکاری بدم! تمام!! دورکاری که کلاس نداره! یعنی یه امکانه و واقعا مزیت شاید نباشه، شاید برای یه سری لایف استایل ها مزیت محسوب بشه، ولی یه امکانه! یعنی اگه واقعا آدمی هستیم که باید هشت صبح نیروهامون چشم تو چشم ببینیم و هر دقیقه بالا سر میزشون باشیم، نباید نیروهامون دور کار کنیم. واقعا هیچ چیز بهتر از اون شفافیت نیست که هم با خودمون داشته باشیم هم با آدم‌هایی که دارن کنار ما کار می‌کنن. 
من یه مصاحبه رفته بودم تو یکی از شرکتای اتفاقا خیلی معتبر و خیلی دوست داشتم اونجا کار کنم. یکی از چالش‌هام با مدیر منابع انسانی اونجا همین موضوع بود. تازه موضوع ریموت نبود موضوع ساعت کاری بود که من گفتم اصلا من کلا آدم زود از خواب بلند شو نیستم. نمی‌تونم! ساعت کارش مثلا ساعت هفت و نیم هشت صبح بود یه ذره غیرطبیعی بود نسبت به شرکت‌های دیگه که حالا نه، نه و نیم شروع می‌کنن. گفتم من نمی‌توانم. یعنی نه اینکه نخوام! قول نمیدم چون می‌دونم که ممکنه تاخیر داشته باشم و اینا و این آقا واقعا دوستانه، یعنی بدون اینکه حس بدی به من بده، گفت من کاملا می‌فهمم که تو چی میگی، ولی من آدمیم که واقعا هشت صبح باید ببینه! من آدم مشاهده‌گریم!! من باید تو رو اینجا ببینم. اصلا بیا کار نکن! ولی من تو رو هشت صبح باید اینجا ببینم! اصلا می‌بینمت حالم خوبه، یعنی فکر می‌کنم همه چی داره درست پیش میره! و من واقعا ناراحت نشدم. مدل اون آدم این شکلی بود. نمی‌تونست خودش رو تغییر بده، منم نمی تونستم خودم رو تغییر بدم که هفت و نیم هشت صبح اونجا باشم. پس شفاف باشیم! 
به خدا خیلی از شرکت ها حضورین و خیلی هم شرایط ایده‌آلی دارن و آدم‌ها اصلا دوست دارن که تو اون شرکتا کار کنن. یعنی با اینکه فضای دورکاری ندارن باز خیلی از آدما دوست دارن که اونجا کار کنن. عیب شرکت شما نیست که اگر دورکاری نداشته باشید. چرا؟ چون فرهنگ و رویکردشون مشخصه و آدم‌هایی که هم نظر هستن باهاشون هم میرن اونجا و خیلیم خوشحالن، خیلی راحت کار می‌کنن، خروجی خیلی خوبی هم دارن.
برعکسشم همینه ها. یعنی اگر ما فضای دورکاری داشته باشیم ممکنه که اصلا برای یه سری از آدما ناخوشایند باشه یه سری از آدما نمیتونن دور کاری انجام بدن، دقیقا شبیه همین مثالی که زدم شرکتی که دور کاری می‌کنن آدم‌هایی می‌رن سمتش یا مشتاقن اونجا کار کنن که به فضای دورکاری علاقه دارن. مثلا خود من به دورکاری واقعا علاقه ندارم. یعنی کار کامل حضوری هم خیلی دوست ندارم. یعنی اون انعطاف رو دوست دارم باشه ولی اینکه بخوام فقط دورکاری کنم یا تایم زیادی دور کار باشم برام خوشایند نیست و قطعا شرکتهایی که پوزیشن شغلیشون دور کاره اصلا من براشون رزومه نمی‌فرستم. یا دوست ندارم باهاشون همکاری کنم.
پس اگر تونستیم این قسمت رو بین خودمون و مدیرامون شفاف کنیم و توی خودمون توانایی انجامش رو دیدیم، می‌تونیم ادامه‌ی حرفای این اپیزود رو روشون فکر کنیم….!!
پخش موسیقی
جای بعدی که باید توش توقف کنیم آنالیز حوزه‌ی فعالیتمون، شغلامون یا در واقع استخدام پوزیشن‌هاییه که در آینده بهش نیاز داریم، یعنی باید قبول کنیم که یک سری از صنایع یا حوزه‌های فعالیت واقعا جای مناسبی برای دورکاری نیستن. حالا یه مثال خیلی نزدیک نیست خیلی پرته ولی بخوام بزنم توی کارخونه که آدم‌ها باید با اون دستگاه‌ها کار کنن واقعا جای دور کاری نیست اصلا نمیشه بهش فکر کرد. 
یا برعکس یک شرکتی که مثلا داره خدمات توسعه ای نرم‌افزار ارائه می‌ده و احتمالا هشتاد نود درصد نیروهاش دولوپرن خب اینجا جاییه که اتفاقا باید دور کاریه باشه، یعنی پررنگ‌تر باشه و نمی‌تونی حالا به هزار و یک دلیل بگی دورکاری بده! چرا؟ چون کلا آدم‌هایی که تو این شغل دارن کار می‌کنن مدلشون اینه! خصوصیت‌های اخلاقیشون اینه! کار ریموت رو ترجیح میدن، توی دورکاری آرامش بیشتری دارن. یعنی اینا رو باید بیایم بسنجیم، و اگر که در واقع دورکاری رو جای درستی استفاده نکنیم مثل اون مثلا کارخونه حالا می‌تونیم مثال‌های بهتری هم بزنی الان واقعا یادم نمیاد، فعالیت کارمون اصلا متوقف میشه توی دورکاری یا شرکت‌هایی که بر اساس مثلا فروش حضورین یا فروششون یک جنسیه که باید حتما تو شرکت حضور داشته باشیم. ممکنه که مراجعه‌کننده‌ی حضوری داشته باشند. این نیروها اگر که ریموت بشن یا مثلا یه تیم‌های خالصی رو من الان البته دارم مثال میزنم اشتباه برداشت نشه، یه سری از در واقع شرکت‌ها یا یک سری از تیم‌ها اگر ریموت بشن، اصلا فعالیت ما متوقف میشه، کسب درآمد مون متوقف میشه یا مثلا توی تیم مالی خیلی دورکاری معنا نداره. البته که الان ما خیلی از اسناد و مدارک مون و کارهامون داره میره به سمت دیجیتال شدن ولی خب همه ی شرکت ها که این مزیت رو ندارن. همچنان مالی در واقع جزو تیم‌هاییه که به نسبت داره سنتی‌تر پیش میره و اسناد و مدارکش زیاده و دورکاری توی واحد مالی و حسابداری یعنی سند و مدرک های حسابداری از شرکت باید خارج کنی و خب این منطقی نیست. یا یه سری نرم‌افزارهایی که توی در واقع تیم مالی داره استفاده میشه (حالا تیم مالی یا حسابداری) داره استفاده میشه مستقرند روی یک سیستم خاص یا سیستم مادر و اصلا دوست ندارن که روی سیستم‌های دیگه باشه یعنی از لحاظ امنیتی هم بهتره که روی همه ی سیستم ها نباشه. و خب عملا دورکاری رو غیر منطقی میکنه برای این تیم دیگه حالا من حسابدار الان برم خونه بشینم چیکار کنم؟ کدوم کارم رو آنلاین انجام بدم؟ 
حالا توی بحث نیروی انسانی و این‌ها توی همین مبحث در واقع آنالیز حوزه‌ی فعالیتمون، شغلمون و استخدامتون یه سری آدما هستن که توی شرکت مان که اگر ما بخوایم دورکاری داشته باشیم باید این نیروهامون رو آموزش بدیم. همه‌ی نیروهامون رو که دورکاری چه شکلیه و انتظارات ما چیه و این‌ها.
اما توی استخدام یعنی آدم‌های جدیدی که قراره وارد بشن، اگر که ما قراره دورکاری داشته باشیم، توی مصاحبه‌هایی که داریم انجام میدیم باید دنبال یک سری ویژگی‌های خاص هم توی آدم‌ها باشیم. یعنی اگر که تا الان مثلا (حالا این مثال باز درستی نیست ولی می‌زنم دیگه) این که مثلا تا الان مسئولیت‌پذیری یه آدمی برای ما خیلی مهم نبوده، نه اینکه مهم نباشه مثلا روش پنجاه پنجاه بودیم، احتمالا اگر که بخوایم دورکاری داشته باشیم و نیرویی رو استخدام کنیم که به صورت دورکار کنار ما باشه این ویژگی رو باید بیشتر باید روی اون نیرو تمرکز کنیم که داشته باشه. حالا از سوالاتی که می‌پرسیم، از تجربیاتی که داشته، چالش‌هایی که داشته، هر جوری که هست باید این رو توی اون نیرو در واقع ارزیابی کنیم. یا حالا خیلی خصوصیت‌ها یا ویژگی‌های دیگه‌ای که شاید جلوتر راجع بهش صحبت کنیم که در واقع چه شکل نیروهایی می‌تونن دورکاری داشته موفقی باشن. و ما بیایم اون آدمه رو بسنجیم، ببینیم اصلا دورکاری باهاش اوکیه یا نه. قطعا یه آدمی که مسئولیت‌پذیر نیست، تجربه‌ی خیلی بدی از دورکاری مثلا به شرکت ما میده و اصلا ممکنه که آدم‌های دیگه که تو شرکت ما دارن دورکاری می‌کنند اون فرد رو الگوی خودشون قرار بدن و کل ساختار ما رو بهم بریزه. 
یعنی اصلا جدا از بحث شغل و پوزیشن که مثلا ما داریم میگیم دولوپر ها راحت تر می‌تونن دورکاری کنن تا مثلا تیم مالی، بعضی از آدم‌ها مناسب این کار نیستن. حالا چه دولوپر باشه، چه فروش باشه، چه مارکتینگ باشه، چه اچ آر باشه، چه اصلا فریلنسر باشه!! خیلی از فریلنسرهای ما هستن که اصلا فریلنسرن ولی واقعا کار رو خوب انجام نمی دن! یعنی اون ویژگی‌هایی که باید برای کار فریلنسری داشته باشن رو ندارن و به مرور پروژه‌هاشون کمتر میشه و خودشون متوجه میشن که یک جای کار داره می‌لنگه! ولی ما که داریم باهاشون کار می‌کنیم راحت می‌تونیم این رو ببینیم و بفهمیمش که این آدمه مثلا اصلا آدم منظمی نیست، اصلا آدم آنتایمی، نیست آدم مسئولیت‌پذیری نیست و این‌هایی که حالا دارم مثال می زنم چیزهایی‌ان که برای دورکاری خیلی مهمن.
یعنی دورکاری به این منظور نیستش که ما بی‌نظم باشیم، هر کاری دلمون خواست بکنیم کسی نمی‌بینه ما داریم چیکار می‌کنیم و این‌ها، واقعا دورکاری نیاز به چارچوب و نظم داره.
بگذریم …  
جای دیگه‌ای که نیاز به توقف داره و باید بررسیش کنیم و ارزیابیش کنیم، بحث زیر ساخت و تجهیزاتمون و ابزارهاییه که داریم ازش تو کارمون استفاده می‌کنیم. مثلا چالش سیستم چیه؟ حالا ما اگر از شهرهای دیگه نیرو گرفته باشیم که در واقع مشخصه اون آدم احتمالا باید تجهیزات کارش رو داشته باشه. حالا ممکنه یه سری شرکتها رویکرد این که کلا کمک کنن یا تجهیزات بهشون بدن داشته باشن. ولی خب یه ذره شفاف‌تره تو این حالت. اما توی حالت مثلا هیبرید رو در نظر بگیریم، برای تدوینگر یا کسی که داره کار مارکتینگ انجام میده، برای دولوپر، برای پروداکت دیزاینر. 
اون آدم ممکنه توی خونه سیستم قوی و خوبی نداشته باشه، اینترنت خوبی نداشته باشه، یا یک سری تجهیزاتی که لازمه رو نداشته باشه و میاد به شما میگه که من سیستم ندارم یا کسی که داریم کلا ریموت باهاش کار می‌کنیم و توی شهر ما هم هست، یعنی نیازی نیست خیلی از مرزها جدا بشیم میگه که من سیستم ندارم! یا از سیستم شخصیم برای شرکت استفاده نمی‌کنم! من این موضوع رو خیلی بهش برخوردم، که آدم هایی هستن که سیستم دارن و نمی‌خوان استفاده کنن چون که وظیفه‌ی شرکته که تجهیزات رو در اختیارشون بذاره!! حرف بدیم نمی‌زنن. یعنی ممکنه که برای من اچ آر یا شرکت وقتی این موضوع رو می‌شنوه، شنیدنش ناخوشاینده، آدم اخماش میره تو هم ولی وقتی بهش فکر می‌کنی می‌بینی که حرف نابجایی نمی‌زنه دیگه حق انتخابی داره که داره ازش استفاده می‌کنه که توی این شرایط یا باید یه سیستم در اختیار اون نیرو بذاریم که نمی‌تونیم رصدش کنیم ببینیم که از سیستم ما چه استفاده‌ی شخصی ای داره میکنه یا نمیکنه یا اگر که حتی این کار رو نکنیم، حالا یه گزینه ای که شرکت ها در اختیار نیروها میذارن اینه که از سیستم خودت استفاده کن و در واقع هزینه استهلاکش رو ما بهت پرداخت می‌کنیم که این باز داره هزینه‌های ما رو بالا می‌بره. ولی چیزی که اینجا مهمه اینه که نباید رفتار متفاوتی داشته باشیم با نیروهامون. یعنی به یکی سیستم بدیم به یکی ندیم. باید یه رویه داشته باشیم یعنی یه رویه‌ی مشخصی ایجاد کنیم و اجراش کنیم یا به همه سیستم بدیم یا کلا ندیم و بابتش هزینه‌ی استهلاک رو به حقوقشون اضافه کنیم یا مدل دیگه‌ای بهشون پرداخت کنیم یا باهاشون به توافق برسیم. 
این چالش سیستم جزو همون جاهاییه که باید روش توقف کنیم. یعنی بیایم بسنجیم ما چه شرایطی داریم؟ چیکار میتونیم مثلا برای این چالش انجام بدیم؟ اصلا امکاناتی داریم برای حل کردنش یا نه سیستم های تو شرکت ما مثلا همشون کیسن، همشون سیستم‌های ثابتن، قابل جابجایی نیستن، لپ‌تاپ نداریم و نمی‌تونیم هزینه‌ی استهلاک پرداخت کنیم یا هزینه خرید سیستم های جدیدی که قابلیت جابجایی داشته باشه رو نمی‌تونیم داشته باشیم. خب همین جا شفاف میشه که یه درصد زیادی از شرایط دورکاری رو ما نمی‌تونیم فراهم کنیم. حالا جدا از بحث اینترنت ایران که یه چالش خیلی خیلی بزرگه. حالا باز شرکت‌ها به واسطه‌ی کار شرکتی که انجام میدن یا هزینه‌ای که انجام میدن اینترنت بهتری دارن یا وی‌پی‌ان‌های بهتری دارن. ولی خب فرض کنید که اون آدم می‌خواد تو خونش از اون اینترنت خونه ش استفاده کنه. خب اینجا هم باز ما دچار چالش میشیم که آیا کاری که ما می‌خوایم نیرومون برامون انجام بده، اوکیه که با اینترنت کند هم انجام بده؟ اوکیه که زمان بیشتری براش بزاره یا نه؟ این اصلا با در واقع با فرهنگ ما، ساختار ذهنی ما، انتظارات ما، همخونی نداره یا اصلا ارتباطات ما با این که اون آدم اگر بیرون از شرکت باشه از لحاظ حالا ارسال فایل و داکیومنت و انتقال اطلاعات یا هر چیزی دیگه‌ای هم خونی داره؟ اصلا شرایط امکان‌پذیره؟ مثلا کار ما یه جوریه که دائم باید فایل های خیلی با حجم زیادی رو برای هم بفرستیم. خب اگر که نیرو توی خونه باشه یا تو یه شهر دیگه‌ای باشه که اینترنت خوبی نداشته باشه عملا ارتباطش با ما برای ارسال کردن خروجی کاراش قطع میشه. اصلا نمی‌تونه دانلود کنه ببینه که ما چی براش فرستادیم که حالا روش کاری بخواد انجام بده یا نه! و اینا واقعا مسائل جدی و اساسی این که باید بهشون فکر کنیم، ارزیابی شون کنیم و براشون راه‌حل پیدا کنیم و اگر راه حلی براشون پیدا نمی‌کنیم، نمی‌تونیم بگیم که حالا انجام بدیم ببینیم چی میشه! یعنی حالا انجام بدیم ببینیم چی میشه خروجیش می‌شه تجربه‌ی بد از همکاری، تجربه‌ی بد از کار ریموت، که حالا این خودش تبعات داره دیگه قاعدتا.
حالا دیگه چه زیرساخت‌ها یا ابزارهای ما نیاز داریم؟
مثلا برای اینکه بتونیم تسکامون رو مدیریت کنیم و چون که میخوایم بر اساس تسک یه جورایی نتیجه محور کار کنیم نیاز به نرم‌افزارهای تسک منیجر داریم. مثل ترلو، یا کلیک آپ یا از همه بهتر جیرا. 
باید تمام فرآیندهامون رو درست و شفاف تعریف کنیم و روی اون نرم‌افزار بیاریم. یعنی قابلیت استفاده برای همه رو داشته باشه. برای هر تیم هر فرایند به صورت جدا باشه چون تیم‌ها با هم فرق می‌کنن و بفهمیم هر تسکی الان تو چه مرحله‌ایه؟ دست کی مونده؟ کسی هست اون وسط کار زیاد دستش میمونه؟ ینی گلوگاه فرایندمون کجاست؟ و از این جنس مسائل که بتونیم کامل تمام کارهایی که داره انجام میشه رو مدیریت کنیم. توی کل شرکت نه فقط یه تیم. 
یا مثلا بعضی از تیم‌ها مثل کال سنتر، مثل فروش، مثل اچ‌آر، اینا نیاز به تلفن دارن. مثلا باید بیایم برای همشون این امکان رو روی سیستمشون فراهم کنیم. حالا وی‌پی‌ان داشته باشیم، خط اینترنتی داشته باشیم یا هر ابزار دیگه یا تجهیزات دیگه‌ای که مورد نیازمونه. 
یا مثلا وقتی ما دورکاری باید بتونیم یه جایی با هم چت کنیم. برای اینکه مجبور نشیم مدام بهم زنگ بزنیم یا ایمیل بزنیم. پس یه نرم‌افزاری مثلا مثل مایکروسافت تیمز یا  اسلک نیاز داریم حتما. شاید دیگه توی تلگرام یا واتساپ کارمون راه نیوفته. چون در واقع ما داریم یک شرکت مجازی درست می‌کنیم در زمانی که داره دورکاری تو شرکت ما اتفاق می‌افته. 
البته که توی حالت عادی هم این نرم‌افزارها استفاده دارن و خیلی بهبود میده ارتباطات تیمی ما رو، ولی تو شرایط دورکاری خیلی واجب میشن و کاملا می‌تونی جزو زیرساخت حسابش کنی. یعنی وقتی که ما داریم کار حضوری انجام میدیم مثلا تیمز یا اسلک جزو راه حل‌های زیرساختی ما نیست که اگه نباشن وای چیکار کنیم؟! نباشن میریم بالا سر طرف بغل میزش که فلان کار رو انجام بده! یا خیلی کارا میشه انجام داد. ولی توی دورکاری خب این شکلی نیست دیگه، نباشه عملا ممکنه که یک سری اتفاقات نیفته یا یک سری چیزها شکل نگیره.
پخش موسیقی
خب یه دیقه همینجا وایسیم. 
من فکر می‌کردم اپیزود دورکاری نهایتا بیست تا سی دقیقه بشه! اما الان داره رکورد طولانی‌ترین اپیزود رد ما رو میزنه!! و برای اینکه گوش‌های شما خسته نشه می‌خوام این اپیزود رو اینجا متوقفش کنم و با یک فاصله‌ی سه چهار روزه ادامه‌ی صحبت‌ها رو توی یک اپیزود دیگه منتشرش کنم. 
حتی خداحافظی هم نمی‌کنم باهاتون ولی بدونید که منتظر ارسال تجربیاتتون هستم، مرسی که هستین! مرسی که تا اینجا گوش دادین! تا چند روز دیگه خوب بمونین! 
پخش موسیقی
پایان.